شعر

۱

سنگ شده بودم. سنگ کف رودخانه. که به نوعی خشونت خانگی محسوب می‌شود
انگار که از چالوس، فلفل شیرین بخری و تند باشد یا کدو تنبل بخری و زرنگ باشد
انگار که آخرین پیامبر، آن‌قدر معجزه نکند که عمرش تمام شود یا اولین انسانی که به مریخ می‌رود، تمساحِ نیل باشد با چهار متر قد و صد سال عمر. فضانورد تقلبی، فضانورد چینی، تکنولوژی فوق پیشرفته، مالکیت عمومی بر ابزار کار مثل آچار‌فرانسه و آچار شلاقی، مالکیت خصوصی بر ابزار استراحت مثل مونیکا بلوچی و عمارت ماسایوشی سان در کالیفرنیا ادامه مطلب

یادداشت

 

* این نوشته، تکه‌هایی‌ست از کتابی با نام «کبودی» که پیرامون خالکوبی‌ تالیف شده است.

 

 

و اگر خدای عزّوجلّ ماه را همچنان که بود بگذاشتی کس روز و شب بازندانستی و وقت آسودن ندانستی [و وقت کار کردن ندانستی]. پس خدای عزّوجلّ از لطف خویش مر جبرئیل را بفرمود تا پر بر روی او مالید سه‌بار، تا نور او کمتر شد. و آن سیاهی که بر روی ماه پدید است اثر پر جبرئیل است.

تاریخ بلعمی

 

گذشته‌، هرگز مسیری هموار و سرراست نیست. بازگشتی که از کوره‌راه‌های صعب تاریخ عبور می‌گذرد و گاهی همچون مسیرهای سنگلاخی یک کوه مرتفع، دسترس‌ناپذیر جلوه می‌کند. ضمن این‌که در این مسیر استعاری، به سمت گذشته، برای رسیدن به سرمنشأ یک پدیده، ممکن است با چندین سرچشمه روبه‌رو شویم. سرچشمه‌هایی که در نقاط و سرزمین‌های مختلف آشیانه دارد. بله، کوه استعاریِ ما تاریخ است و پدیده‌ی مدنظر ما کبودی‌زدن (خالکوبی) نامیده می‌شود. از این حیث پدیده‌ی کبودی‌زدن ضمن این‌که می‌تواند زیرعنوان فرآیندی پیشه‌ورانه در ادوار مختلف تعریف شود، اما آنچه این عمل را به‌عنوان روشی برای بروز آلام درونی و عاطفی بشر تعریف می‌کند، اهمیت تأمل و تعلل در آن را قابل دفاع می‌کند. ادامه مطلب

یادداشت

 

 

به بادم برداشته‌ای؛ واداشتی‌ام برانم بر باد… و چون انتظارِ نور کشیدم، تاریکی دررسید.

کتاب ایوب

بیرون

«بهرام دستور داد تا مانی را زندانی‌کنند و به او گفت، فردا تو را فرا‌می‌خوانم و چنان می‌کشم که تا به امروز کسی را چنان نکشته‌ باشند. مانی را شبانه پوست کندند تا جان داد و روز دیگر که بهرام او را فراخواند، مانی را مرده یافتند. سر او را بریدند و پوست او را پُر از پر کاه کردند.» پوست او را پُر از پَر کاه کردند… این‌ها را یعقوبی می‌گوید. این‌ها یکی که پوستش را نکنده‌اند، روی کاغذ، می‌گوید. ادامه مطلب

ترجمه

کاترین یانگ|المیرا ارشدی طهرانی

متن پیش‌رو مقدمه‌ای است که کاترین یانگ، مدرس انسان‌شناسی در دانشگاه سانفرانسیسکو، بر کتاب‌‌اش، بدن­آفرینی، نوشته است. او در این مقاله مضاف بر یادآوری این نکته که بدن پدیده‌ای بیولوژیک و طبیعی نیست بلکه برساخته‌ای اجتماعی است که در نتیجه‌ی سازوکار‌های جامعه ابداع می‌شود، پوست را که از سویی مرز بدن و جهان پیرامون است و قلمروی بدن را تعیین می‌کند، و از سوی دیگر محل ثبت و ضبط انگاره‌های فرهنگ حاکم است، مفرّی قلمداد می‌کند که قادر است به میانجی پذیرفتن الحاقات، دگرسانی و ازریخت‌افتادگی، منادی رهایی از انقیاد گفتمان مسلط باشد. م.

ادامه مطلب

ترجمه

 

مت لودر|یاور بذرافکن

آنچه می‌خوانید فصل دهم از کتاب ­سوماتکنیک‌ها:کوئیر‌سازی و فن‌آوریدن بدن‌هاست که نیکی سالیوان و سامانتا مورای گردآوری کرده‌اند. در این فصل از کتاب مت لودر، مدرس تاریخ و تئوری هنر در دانشگاه اسکس، با اتکا به نظریات دلوز و گتاری، به موضوع دگرسازی بدن می‌پردازد و ضمن طرح این ادعا که بدن دگرساخته بدن‌ای بدون اندام است، بر این باور پای می‌فشارد که بدن، چنانچه به طور عامدانه و غایت‌مند در معرض دگرسازی قرار بگیرد می‌تواند به ساحتی برای مقاومت در برابر «ماشین میل‌ورز» بدل شود. شاید در نگاه اول تقلیل پیچیدگی‌های بدن­‌بدون‌اندام دلوز و گتاری به بدن‌دگرساخته نابخشودنی جلوه کند، اما از خاطر نباید برد که دینامیسم جهان فکری دلوز و گتاری، که نویسنده‌ای آن را به اتاقی تاریک و انباشته از اشیاء شناور و رسیده به نقطه‌ی جوش تشبیه کرده است که بی‌وقفه به هم برخورد می‌کنند و شتاب می‌گیرند، هر تلاشی را برای تاباندن نور فلاش و عکاسیِ لحظه‌ای از آن با نتیجه‌ای متفاوت و گاهن متضاد با نتیجه‌ی قبلی همراه می‌کند. از این گذشته حتی خود دلوز و گتاری هم در مقاطع مختلف، تفاسیر مختلفی از ایده‌ی بدن‌بدون‌اندام ارائه داده‌اند. آنچه اهمیت دارد این است که خوانش دلوزی لودر از مقوله‌ی بدن‌دگرسازی از امکاناتی پرده برمی‌دارد که پیش از این کمتر به چشم آمده‌اند. م.

ادامه مطلب

یادداشت

 

اگر قرار بر صدور گزاره‌ای باشد که از روحیه‌ی ایجابی و آکادمیک حاکم بر ترمینولوژی ادبی برکنار بماند، آن گزاره به ناچار عبارتی منفی و حدگذار خواهد بود: حادبیانگری به معنای پایان دادن به وضعیت مزمن و ریتوریکِ بیانگری است. با این وجود مرزبندی­‌هایی از این دست، چنانکه می‌دانیم، پیوسته فریبنده‌­‌اند زیرا علاوه بر آنکه کرانه‌مند و عطف‌ساز می‌مانند، دلالت‌ خود را بر تداومی هرچند منقطع و خمیده، یا بر ادامه‌ی طیفی هرچند مندرج به شدت و ضعف، همچنان پاس می‌دارند. ادامه مطلب