به دختر کوچکام نادا
از ابتلای شبانه به آرامراهرفتنام سالیان گذشت
مکثهایی روی بیداری که صورت رقیق تو را شکل میدهند
گهوارهی صداهایی که در فراموشی بزرگ میشوند وُ تو را ترک میکنند
آیا این تقاص تنهاییست؟ ادامه مطلب
به دختر کوچکام نادا
از ابتلای شبانه به آرامراهرفتنام سالیان گذشت
مکثهایی روی بیداری که صورت رقیق تو را شکل میدهند
گهوارهی صداهایی که در فراموشی بزرگ میشوند وُ تو را ترک میکنند
آیا این تقاص تنهاییست؟ ادامه مطلب
روشن بشود روی کلمهای نامت به اشتباه.
روشن بشود دستخطی، به اشتباه.
بگویند خودش نوشته و اصرار کنند و بنده نیز بهروی خودم نیاورم.
سرم را زمین بگذارم و آوار مرا بِبَرَد
سرت را بدزدی و طوفانی مشقی مرا بِبَرَد
آبخورده، نیمجان، برسم به کنارهها، به ساحلسنگیها. ادامه مطلب