سنجش کتاب «شرح درخت رویابین» اثر محمد شعبانی ادامه مطلب
سنجش کتاب «شرح درخت رویابین» اثر محمد شعبانی ادامه مطلب
* این نوشته، تکههاییست از کتابی با نام «کبودی» که پیرامون خالکوبی تالیف شده است.
و اگر خدای عزّوجلّ ماه را همچنان که بود بگذاشتی کس روز و شب بازندانستی و وقت آسودن ندانستی [و وقت کار کردن ندانستی]. پس خدای عزّوجلّ از لطف خویش مر جبرئیل را بفرمود تا پر بر روی او مالید سهبار، تا نور او کمتر شد. و آن سیاهی که بر روی ماه پدید است اثر پر جبرئیل است.
تاریخ بلعمی
گذشته، هرگز مسیری هموار و سرراست نیست. بازگشتی که از کورهراههای صعب تاریخ عبور میگذرد و گاهی همچون مسیرهای سنگلاخی یک کوه مرتفع، دسترسناپذیر جلوه میکند. ضمن اینکه در این مسیر استعاری، به سمت گذشته، برای رسیدن به سرمنشأ یک پدیده، ممکن است با چندین سرچشمه روبهرو شویم. سرچشمههایی که در نقاط و سرزمینهای مختلف آشیانه دارد. بله، کوه استعاریِ ما تاریخ است و پدیدهی مدنظر ما کبودیزدن (خالکوبی) نامیده میشود. از این حیث پدیدهی کبودیزدن ضمن اینکه میتواند زیرعنوان فرآیندی پیشهورانه در ادوار مختلف تعریف شود، اما آنچه این عمل را بهعنوان روشی برای بروز آلام درونی و عاطفی بشر تعریف میکند، اهمیت تأمل و تعلل در آن را قابل دفاع میکند. ادامه مطلب
به بادم برداشتهای؛ واداشتیام برانم بر باد… و چون انتظارِ نور کشیدم، تاریکی دررسید.
کتاب ایوب
بیرون
«بهرام دستور داد تا مانی را زندانیکنند و به او گفت، فردا تو را فرامیخوانم و چنان میکشم که تا به امروز کسی را چنان نکشته باشند. مانی را شبانه پوست کندند تا جان داد و روز دیگر که بهرام او را فراخواند، مانی را مرده یافتند. سر او را بریدند و پوست او را پُر از پر کاه کردند.» پوست او را پُر از پَر کاه کردند… اینها را یعقوبی میگوید. اینها یکی که پوستش را نکندهاند، روی کاغذ، میگوید. ادامه مطلب
اگر قرار بر صدور گزارهای باشد که از روحیهی ایجابی و آکادمیک حاکم بر ترمینولوژی ادبی برکنار بماند، آن گزاره به ناچار عبارتی منفی و حدگذار خواهد بود: حادبیانگری به معنای پایان دادن به وضعیت مزمن و ریتوریکِ بیانگری است. با این وجود مرزبندیهایی از این دست، چنانکه میدانیم، پیوسته فریبندهاند زیرا علاوه بر آنکه کرانهمند و عطفساز میمانند، دلالت خود را بر تداومی هرچند منقطع و خمیده، یا بر ادامهی طیفی هرچند مندرج به شدت و ضعف، همچنان پاس میدارند. ادامه مطلب
“مروی”
تاریخ محل رجوع است، نسلی که مدام و به جبر دارد مردارهاش را فتح میکند این را خوب می داند. همیشه دیر باور کردهایم یا به اکراه، فقط باور کردهایم این سیر رو به عقب را. میرویم در گذشته ،میچرخیم در گذشته و این رفتن و چرخیدنها گویی فقط غایتی زیباییشناسانه دارند. برای هم دست تکان میدهیم و طاق و جفت، کاشی، مقرنس و مشبک ها را به هم نشان میدهیم. به این معنی و هستی، بله! البت که ما دائم السفریم_ راحلهایم. ما مکانها را میشناسیم و به این شناختن راه بلدیم. از گذشته گذشته را بر میآوریم و گذشته میشویم. دریغ از حال و حالا که فرض اقّل ما است. رجوعِ ما گویی رجعتی ابدی است. طبیعتِ فرهنگ فارسی: رفتن و ماندن. ادامه مطلب
ریندون کوندو|یاور بذرافکن
ریندون کوندو، پژوهشگر ادبیات تطبیقی در دانشگاه جاداپور هند، در این گفتار با گوشه چشمی به تاریخچهی شعر معاصر بنگال به معرفی جنبش گرسنگی میپردازد. برای رعایت ایجاز، بخش هایی از مقاله، که دیگر مطالب انتخابی برای پروندهی گرسنگی را مکرر می کرد، به دست جرح تعدیل سپرده شده و از طرفی، برخی جزییات پراهمیت دیگر که کوندو ناگفته باقی گذاشته، به آن افزوده شده است. منبع این اضافات مقالهی «بیتها و نسل گرسنگی: استحالهی امر شخصی» نوشتهی استیون بلتو بوده است. – م.
ناندینی دار|یاور بذرافکن
ناندینی دار شاعر هندی و استادیار مطالعات ادبی در دانشگاه جیندال هند است. او در این یادداشت، که ژانویهی 2016 در Café Dissensus، شمارهی ویژهی نسل گرسنگی، منتشر شده است، با اشاره به انفعالگرایی سیاسی و سویههای زنستیزانه در بوطیقای نسل گرسنگی، آن را در تداوم ارزشهای نظام سرمایه و باورهای اخلاقی حاکم بر جامعه میداند و وجاهت رادیکال نویسندگان این جریان را، که طلایهداران هنر و ادبیات آوانگارد بنگال دانسته میشوند، به پرسش میگیرد.- م.
مجلهی تایم، در شمارهی بیست نوامبر 1964، مقالهای منتشر کرد با عنوان «هند: نسل گرسنگی»، که در آن جنبش ادبی-هنری گرسنگی را مرهون «یاری الهامبخش شاعر بیت، آلن گینزبرگ» دانست(1). گرچه مقاله در والایش و تنزیه آنگلوساکسونیسم پنهان در این ادعا زیر پوشش گفتمانی تطبیقی، نقشی تاریخی ایفا میکند، اما در تثبیت و تسری آن، همچون باوری عمومی که تا امروز هم پابرجا بوده است، تنها نیست. در اینجا با نمونهای کلاسیک از مشارکت و همدستی کلونیالیسم رسانهای (نشریات ادبی)، کارگزار کلونیالیست (گینزبرگ) و سوژهی کلونیال (مالاری روی چادری) روبهرو بودهایم. ادامه مطلب