وقتی شنیدم مرده است
تمام روز به بیهودگی سه شکل حرف سین به حروف مشابه و به حروف تنها فکر میکردم
به اینکه مطیع کردن زبان به از کار افتادن حواس میانجامد
زبان فریبخورده بیمار میشود
اما شهامت پذیرش بیماری را ندارد ادامه مطلب
وقتی شنیدم مرده است
تمام روز به بیهودگی سه شکل حرف سین به حروف مشابه و به حروف تنها فکر میکردم
به اینکه مطیع کردن زبان به از کار افتادن حواس میانجامد
زبان فریبخورده بیمار میشود
اما شهامت پذیرش بیماری را ندارد ادامه مطلب
“صبح سر رسیده و میگوید بخواب: تاریکی است”
سمیرا یحیایی
گلوی پالتو در خواب
به این دلیل که صدا را خشک میکند
و علامت اول را بر گونهها و پشت پلکها برآورده میسازد
و البته شب را تمام بیدار مانده و سینهی من را گرم کرده است
اول نور میافتد روی گردنام یا صدای میافتد بیا نزدیک یا صوت مخلخل شُشها بیرون لاک
فلسریزان روی سینهام ادامه مطلب
«و گفت: تحیّر چون مرغی بُوَد که از ماوای خود بشود به طلب چینه، و چینه نیابد و دیگر باره راه ماوی نداند.» (ابوالحسن خرقانی)
1
میآیم بیرون از تاریکی، و دستم را میدهم به تو؛ به دستت که از گذشته دراز کردهای. میآیم دستت را میکِشم و دست میزنم به گذشتهام. ای ایستاده از آن اتاق با زبانی درآورده به سوی من! گذشته را بر میدارم و چمدانم را بر میدارم و میآیم بیرون از تاریکی، مستقیم به اتاق رو برو میروم و مینشینم توی گلدان و از آوندهاش بالا میروم، مینشینم روی فرش و به آن وارد میشوم، مینشینم روی سینهات و به آن وارد میشوم. میآیم بیرون از تاریکی با تمام خودم دست دراز میکنم از آن اتاق به تو که از گذشتهات آمدهای، زبانم را در میآورم به سوی تو. ادامه مطلب