شعر

یکم

 

دندانم روی میز آشپزخانه و هیچ سند منگوله داری تضمین نمیکند که هواپیما اسم آبلیمو را از یاد نبرد

پارچه را به قتل برسانید که اختتامیه قضیه را اعلام کرده است از اول

آن بوی سفید که میتوان گازش گرفت دو نفری بودنمان را به نام خود زده است

ادامه مطلب

شعر

یکم

 

گاهی برای ادامه، ادامه دادن در چیزی.

ادامه دادن در این کردن. و یا خود را کردن در ذهن کرده شده ی خود، امکانی نیست.

و هی در ادامه، هی کردن بود

ادامه مطلب

شعر

یکم

خداوندا!   در « یهوه» در هم بکوبم، صخره ام را بکوبم، این ها زبانم را آتش می زنند.

آنجا که دریاهای مذابش، نهنگ های کهربایی گدازانش، عریانی ست نا پیموده.

می دانم، خوب می دانم با شاعران چه می کنی.

ادامه مطلب