یکم
گاهی برای ادامه، ادامه دادن در چیزی.
ادامه دادن در این کردن. و یا خود را کردن در ذهن کرده شده ی خود، امکانی نیست.
و هی در ادامه، هی کردن بود
و هی کسی، زنی را که در خود تن خود را میکرد، میکرد
و چقدر تو در ارضای خود، ارضائی
عزیز در خود،خود ارضای من
و در ادامه زندگی کردن
کردن درتو بود
و در تو چقدر تو بود
ای مرده در تو لاشه های چندین دختر و پسر
با سرهای تراشیده و باسن های کمی بزرگ
که ای شکست خورده در تحریک باسن من
در خوردن و لیسیدن آلت هائی از دیگری در خود
بی خود رفتن و قدم زدن در ران ها و آلت های دیگران
که ای که اشاره کرده اند به گردن و گونه و کتفی دندان خورده
که ای که خوابیده ای عریان در دیگران و لاسیدند و مالیدند
و در ادامه دندان خوردن و دندان زدنت
و در ادامه ات ادامه بود
و خوابی بود و درختانی انبوه
و پچپچه بود و کردن و خوردن گوش هایت
که تو ای، عضوی مرده و ساکن در من
دستت را می گویم
که تو ای، شکلی شکل گرفته از من
شاخه و بوته ها را گفتم
که تو ای، شکاری بر تن و جسم
خون جاری از تو را می گویم
که تو، تو تو تو
که شکلی از زردی و گندم شکوفا
که خون و گیاهی از شکافی در من
که تو، تو تو تو تو تو
که ای تو در تنت برگ و گوشتت گوارا
که، ای که تکرار که در من
که ای که ترشیده در من
که، ای که زبانم را می لیسی
که ای که شبی در جریان
دستی شکسته و خرد در شاخه
که ای که مرده ای در لاشه هائی در من
که، ای که مرده در لاشه ی پسرها و دخترهای سر تراشیده و باسن هائی کمی بزرگ
که ای که لکنتی در کلمه ام
که ای که شاخه، برگ ها و دانه در من
که ای دستی در عضو شکسته ی من
که ای انگشتان منحنی و از ریخت افتاده
که ای که کیری ترین شکلی از من در تنت
دوم
ما در تن تو باد بودیم
جریان،و خونی
تلاطم و گسیخته و بی افسار
ما کشتار بودیم و نمایش
ای ما در تن تو
در تن من گرم و خونریز
ای در بادهایت موهای من
سرخ و سیاه و از پا افتاده
خوابیده و درازکش و بی حالت
در چهره های بی مکان و زل زده در خود
ما در دستهای خمیده،چروک و ژولیده
کج و معوج و وارونه
پر از انحنا و کشیدگی
خجل و خرسند، از پوست و تن و لختی
ما در تن تو علف،خاک
شکل گرفته از گوشت و گونه،شور
در خروج از تن تو
در داخل، در خوردن و آشامیدن تو
در شکار و شکلی از تو
در تن جان باخته و در گرما
در افتادن و به خواب دیدن تو
ما در شکلهائی از استمناء، دیدن تو
ما در برجستگی ه نمایان و پوشیده سینه های پنهان در چشم ها
در ارضاء خود
در خوردن و آشامیدن خود
ما در تو
در دخول و خروج از تو
در دخالت در تو،
در گوشتی گل مانند و زخمی
ما جن زده و خونی
در شکافی از تن
ما در آتش، در حالتهائی از تنت
ما خلیده و ما خمیده
ما از دست داده و در بوته ها
ریشه ها
ما خون و خونریزی بادها،قرمزها
ما از دست داده و در خاک
ما ترک خورده
شکافته در باسن و پاها
شکفته در پیچک،در شکلی از راه رفتن تو
ما راه،دست های در خم و خمیدن تو
ما در حال استمناء کردن
در گونه و لب های خون آلود از شکل افتاده
ما در گردن،در زبان زخمی و دریدن
ما صدا ها،اشیاء از دست رفته و ترس
ما شنیدن،ترکی در دیوار و چکه های سرازیر خونی از رانها
۱/۸/۹۷
سوم
میان اشیاء و در آغوش سایه ها
لبها و زبانت را ریختی
با دامنی گلدار و سفید میان پاها
در خانه ها
در سنگها و سنگ ریزه ها
کنار صندلی ها و سایه
در پسرهای نوزده ساله
دهان را خورده بودی و لباسها را
خیابان طولانی بود و روسریت افتاده بود
در ماشین های روبروئی زنها بودند و بوی بنزین، و دخترهائی با مانتوهای کوتاه و چاک دار
در پسرهای نوزده ساله
کنار سوئیچ ها و اشیائی در خانه
در خوابهائی در من،دامنت را بالا داده بودی
اینطور هم نشد که تو را ببوسم یا کسی را
مشغله دستمالی بود و اجراح درونم
در یخچال ها و بشقاب ها و چاقو ها
با سینه بندها و لاک های سرمه ای
لاس میزدی و در دیگران استمناء
در خودم کرده بودم،در پسرهای نوزده ساله، و خورده بودم و رفته بودم
اجابت بود و استمناء
حمد و سپاس و شراب
خورده بودم
تکرار و تکرار و پریود کرده بودی
در وان، و آن قاب عکسهائی که قرمز بود
۹۸/۲/۲۲