۱
سنگ شده بودم. سنگ کف رودخانه. که به نوعی خشونت خانگی محسوب میشود
انگار که از چالوس، فلفل شیرین بخری و تند باشد یا کدو تنبل بخری و زرنگ باشد
انگار که آخرین پیامبر، آنقدر معجزه نکند که عمرش تمام شود یا اولین انسانی که به مریخ میرود، تمساحِ نیل باشد با چهار متر قد و صد سال عمر. فضانورد تقلبی، فضانورد چینی، تکنولوژی فوق پیشرفته، مالکیت عمومی بر ابزار کار مثل آچارفرانسه و آچار شلاقی، مالکیت خصوصی بر ابزار استراحت مثل مونیکا بلوچی و عمارت ماسایوشی سان در کالیفرنیا
انگار یک سگ ولگرد، آنگاه که از جادهی عمومی فشم نگهبانی میکند و بیخود و بیجهت دنبال یک ماشین میافتد و صد تا پارس میکند و بعد نفسنفسزنان، گویی که کاری مهم انجام داده است، برمیگردد سر جای قبل خودش
انگار که چاقوی ضامندارِ خیلیبزرگ که ضامناش، تاچ نباشد و زور هیچکس به آن نرسد و با دار و دستهی چاقو هم که نمیشود در زمانهی غدّار خودکشی کرد
انگار که رانندهی بیل حفاری که هی تق تق تق، کوه را بکند تا خیابان را عریض کند و وسط کار خسته شود و بگوید مملکت همینه که هست
انگار که زنگ در، صدای زنگ تلفن بدهد و پشت در، تو باشی ولی قاعدتاً نباشی
انگار که روی بازوی یک فعال اجتماعی که در یخبندان زمین خورده و ضربهمغزی شده، جای چند آمپول باشد. فقط به تزریق بسنده نکردهاند و برای اطمینان، با یک جسم سخت کوبیدهاند توی سرش
انگار که برخی اخبارِ سوخته همچون داغی تازه
۲
یکبار هم رگم را زدم. خواستم ببینم بیشتر اشک میریزم یا خونریزی میکنم
چرا حواس آدم که پرت میشود، خون قطع نمیشود؟
آه، درختهای آفتابسوخته! کدام درختهای آفتابسوخته؟! آنها یازده روشِ خانگی برای درمان آفتابسوختگی بلدند و حافظهی بلند مدت دارند و هر سال اولین بهار را بدون کموکاست به خاطر میآورند
یکبار هم که داشتم گریه میکردم، خواستم ببینم با پلکبستن میتوان جلوی اشکریختن را گرفت
چرا چنانم میفشردی که انگار لباس را با عجله خشک کنند و آفتاب، سرعت لازم را نداشته باشد
دیر است ولی نه آنقدر دیر که چشمگذاشتهباشی و تا صدهزار شمردهباشی و جهان در حال نابودی باشد
البته من خودم یکبار فقط تا سه شمردم و تو را گم کردم. خواستم ببینم جهان بعد از تو چگونه است
دو و هفتاد و پنج. دو و هفتصد و نود و چهار. دو و چهارده میلیارد و نود هزار و پنج. حواسم به شمردن پرت شد و آفتاب بند آمده بود
بعد از تو حصارهای الکتریکیِ کنترل دامها، خراب میشوند و این فقدان باعث آزادشدن ۱.۵ میلیارد گاو، ۱ میلیارد خوک و ۲۰ میلیارد مرغ و خروس خواهد شد
آبِ سردکنندهی نیروگاههای هستهای تبخیر شده و فجایعی مانند چرنوبیل، تکرار میشود
آیهی ۲۴ سورهی نساء در توجیه ایدئولوژیک تجاوز به زندانیان سیاسی از کار میافتد
چرا سکوت کردیم؟ ما که همهچیز را میدانستیم! چرا خون ما بند آمده و قیام نمیکنیم؟
اگرچه من خودم ناتوانی جنسی دارم، قیام که میکنم، وی هنوز روی تخت است؛ به خیابان که میروم، وی هنوز روی تخت است، منتظرم میماند
خب، بیخایگی که شاخ و دم ندارد
ما میترسیم وقتی کشتهشویم، تمام زنانی که عاشقشان بودیم به دست رژیم بیفتند