داستان

 

گوش شهردار

داشت بالاخره خوابم می‌برد که آهنگ تشییع جنازه‌ی شوپن با صدای بلند دیوارها را لرزاند. بعد تلفن زنگ خورد. انتظار داشتید چه اتفاقی بیفتد. تا اتفاق دیگری نیفتاده تلفن را برداشتم. خانم سردبیر بود. صدایش از پشت خط مثل کسی بود که توی مراسم تشییع جنازه گیر کرده باشد.

گفت: گوش شهردار کجاست؟

گفتم شوخی‌اش گرفته اول صبحی. درآمدم که توی شورای شهر لابد.

گفت: فکر می‌کنی دارم سر به سرت می‌ذارم؟

گفتم: آخه گوش شهردار کجا ممکنه رفته باشه اول صبحی؟

سکوت شد و صدای فین کردن آمدن و بعد با آخرین توانی که داشت از میان همان عزاداری فریاد زد: باید پاش وایسی! توصیه می‌کنم- گوش می‌دی؟- توصیه می‌کنم سریع پاشی بیای اینجا. ادامه مطلب