جندهگیام برای تو
و دستهای خمیده از قلب و رگهایم
در چه کسی؟ از که و کدام تاریکی
در کدام ریشهها و برگ
در پوچی انگشتانی که خمیده
از سفیدی جسمم مثل گچ و غرق شدن در خوابی که در بغداد بود
که از شکلی که در دستم، در شاخه است دورم؟
از شکلی در خوابم سکسی انجام نمیشود
یا سکس میکنی و در روئیت نیست چهرهای
در شکار و خوردنت قصدی نبود یا دریدن قلب و گوشها
از سبزی و نقشهای محو در جنگل و شکل درخت ایستادنت
از کردن در خودم و خوردن دهانت
از شکلی کردن در تو و تنت تلخ بود
در شکلی دیگر خوابیدن روی تو و خواب دیدن
و آن شکل دیگر که ایستادن نبود، خوردن استخوانهایت بود
دستم را از شاخهای جدا میکنم و در خاک با چشمی پیوند میدهم
اگر تنت گرم و قلبت تپنده است، میخواهم
و اگر نیت استمناء کردن تو است، پذیرا هستم
پس باش تا در سفرهای کنار سبزیهای خردشده به دندان کشیده شوی